نوشته شده توسط : ملیکا

میترسم از نبودنت... از بودنت بیشتر... نداشتنت ویرانم میکند... داشتنت متوقفم... وقتی نیستی کسی را نمیخواهم... وقتی هستی ترا میخواهم... رنگهایم بی تو سیاه است... در کنارت خاکستری ام... خداحافظی ات به جنونم میکشاند... سلامت به پریشانیم... بی تو دلتنگم... با تو بیقرار... بی تو خسته ام... با تو در فرار... در خیال من بمان... از کنار من برو... من خو گرفته ام به نبودنت


گریه کردن تا سحر کار من است،شاهد من چشم بیمار من است... فکر میکردم که او یار من است،نه فقط در فکر آزار من است... نیتش از عشق تنها خواهش است،دوستت دارم دروغی فاحش است... یک شب آمد زیرو رویم کرد و رفت،بغض تلخی در گلویم کردو رفت... پایبند جستجویم کرد و رفت،عاقبت بی آبرویم کرد و رفت... این دل دیوانه آخر جای کیست؟آنکه لیلایش منم مجنون کیست؟

گناه من شاید این بود که تمام رویاهایم را از کوچه های زندگی گرفتم به آغوش مردی سپردم که ماندنی نبود.هرچند آغاز راه را دشوار دیدم اما دل سپردم رها شدم در قلبی که تنها زمزمه اش نتوانستن بود.دلم به حال دلتنگیهاش سوخت.شکسته های دلش را بند زدم آری گناه من شاید دل باختن به آن نگاه بود.قدم زدن با مردی که عشق را شایسته تلاش و خواستن نمی دانست تا اینکه یک روز رفتن را بهانه کرد و...!؟

مطمئن شد و رفت.ضربه اش کاری بود دل من سخت شکست و چه زشت به من و سادگیم خندید.به من و عشقی پاک که پر از یاد اوست. به یه قلب لطیف که خیالم می گفت تا ابد مال اوست. رفت و من دارم تکه های دل خود را سر هم بند میزنم

رفت و به آمدن نیندیشید.بر سادگیم به سادگی خندید.یک جمله همیشه مانده بر لبهایم، ای کاش کمی او مرا میفهمید.در حریم عاطفه نقش شقاوت میزند. نارفیق بود و هر زمان لاف رفاقت میزد

دلم بسیار میخواهد فراموشت کنم.دیگر اگرچه میشود تاریک،خاموشت کنم. دیگر نشانت میدهم مفهوم تلخ دل شکستن را. رها چون کوله باری کهنه از دوشت کنم دیگر

باید فراموشت کنم چندیست تمرین میکنم.من میتوانم میشود آرام تلقین میکنم.با عکسهای دیگری تا صبح صحبت میکنم. با آن اتاق خویش را بیهوده تزئین میکنم. سخت است اما میشود در نقش یک عاقل روم. نه شب دعایت میکنم، نه صبح نفرین میکنم. حالم نه؛ اصلا خوب نیست تا بعد بهتر میشود.فکری برای این دل تنهای غمگین میکنم. من میپذیرم رفته ای و برنمیگردی ؛ همین... خود را برای درک این صدبار تحسین میکنم. کم کم ز یادم میرود این روزگار و رسم اوست...





:: برچسب‌ها: چجوری فراموشت کنم؟ ,
:: بازدید از این مطلب : 838
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : جمعه 2 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
mahkom be zendegi در تاریخ : 1390/2/2/5 - - گفته است :
سلام.آپت خیلی زیبا بود.وبلاگ جالبی داری.خوشحال میشم به منم سربزنی.و وبلاگم به دوستان معرفی کنید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: